soru | cevap | |||
---|---|---|---|---|
آستانه
|
آستان، آغاز
|
|||
ابدیت
|
جاودانگی،پایندگی، بی کرانگی
|
|||
ارادت
|
میل و خواست، اخلاص، علاقه ومحبت همراه با احترام
|
|||
استشمام
|
بوییدن
|
|||
اسرا
|
درشب سیرکردن، هفدهمین سوره قران کریم
|
|||
اندوه گسار
|
غم گسار، غمخوار
|
|||
انگاره
|
طرح ، نقشه
|
|||
اهورایی
|
ایزدی، خدایی، منسوب به اهورا
|
|||
ایل
|
گروهی ازمردم هم نژاد که فرهنگ و اقتصاد مشترک دارند و معمولا به صورت چادرنشینی زندگی می کنند
|
|||
ایل و تبار
|
خانواده و نژاد و اجداد
|
|||
بطالت
|
بیکاری ، بیهودگی ، کاهلی
|
|||
بن
|
درختی خودرو و وحشی که دربرخی نقاط کوهستانی ایران می روید ، پسته وحشی ی
|
|||
پرنیان
|
پارچه ابریشمی دارای نقش و نگار ، نوعی حریر
|
|||
تعبیر
|
بیان کردن، شرح دادن، بازگویی
|
|||
تفرجگاه
|
گردشگاه، جای تفرج، تماشاگاه
|
|||
تلقی
|
دریافت، نگرش، تعبیر
|
|||
تموز
|
ماه دهم ازسال رومیان، تقریبا مطابق با تیرماه سال شمسی ، ماه گرما
|
|||
حکمت
|
فلسفه، به ویژه فلسفه اسلامی
|
|||
دلاویز
|
پسندیده، خوب ، زیبا
|
|||
سموم
|
بادبسیار گرم و زیان رساننده
|
|||
شبدر
|
گیاهی علفی و یکساله ،
|
|||
شبدر دوچین
|
شبدری که قابلیت آن را دارد ، دوبار پس از روییدن چیده شده باشد
|
|||
شیهه
|
صدا و آواز اسب
|
|||
طفیلی
|
منسوب به طفیل، وابسته، آن که وجودش یا حضورش درجایی ، وابسته به وجود کس یا چیز دیگری است ، میهمان ناخوانده
|
|||
عدلیه
|
دادگستری
|
|||
غرفه
|
بالاخانه، هریک ازاتاق های کوچکی که دربالای اطراف سالن یا یک محوطه می سازند که مشرف بر محوطه است ت
|
|||
فقه
|
علم اجکام شرعیه، علمی است که از فروع عملی احکام شرع بحث می کند. مبنای این علم براستنباط احکام است ازکتاب و سنت و به سبب همین استنباط ، محل اجتهاد است
|
|||
قاش
|
قاچ، قسمت برآمده جلوی زین، کوهه زین
|
|||
قدس
|
پاکی، صفا، قداست
|
|||
قندیل
|
چراغ یا چهل چراغی که می آویزند
|
|||
کمانه
|
نام کوهی درمنطقه ونک ازتوابع شهرستان سمیرم استان اصفهان
|
|||
کهر
|
اسب یا استری که به رنگ سرخ تیره
|
|||
کرند
|
اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد
|
|||
گرمسیر
|
منطقه ای که تابستان های بسیار گرم و زمستان های معتدل دارد ، مقابل سردسیر
|
|||
ماورا
|
فراسو، آن سو، ماسوا، برتر
|
|||
ماورا الطبیعه
|
آنچه فراتر از عالم طبیعت و ماده باشد، مانند خداوند، روح و مانندآنها
|
|||
مباهات
|
افتخار، سرافرازی
|
|||
مدرس
|
محلی که درآن تدریس کنند، موضوع درس گفتن
|
|||
مشایعت
|
همراهی کردن، بدرقه کردن
|
|||
معلق
|
آویزان، آویخته شده
|
|||
نشئه
|
حالت سرخوشی، کیفوری، سرمستی
|
|||
نظاره
|
تماشا کردن، نگاه کردن، نگریستن
|
|||
یغما
|
غارت، تاراج، به یغما بردن، غارت شدن
|