the report

 0    32 flashcards    guest2739449
Baskı oynamak kendini kontrol et
 
soru cevap
Lee sat among the books at the library and thought about his group project.
öğrenmeye başla
لی در میان کتاب های کتابخانه نشست و به پروژه گروهی خود فکر کرد.
They had to turn it in soon, but he hadn’t even started his part!
öğrenmeye başla
باید زود تحویلش می دادند، اما او حتی قسمتش را شروع نکرده بود!
Jack and Claire were in his group. They had worked hard.
öğrenmeye başla
جک و کلر در گروه او بودند. زحمت کشیده بودند.
They were also very smart, and Lee didn’t want them to get a bad grade.
öğrenmeye başla
آنها همچنین بسیار باهوش بودند و لی نمی خواست آنها نمره بدی بگیرند.
Jack did the report.
öğrenmeye başla
جک گزارش را انجام داد.
He wrote a lot of very good sentences and described things with great adjectives
öğrenmeye başla
او جملات بسیار خوبی نوشت و چیزها را با صفت های عالی توصیف کرد
Claire drew a nice map of the stars.
öğrenmeye başla
کلر نقشه زیبایی از ستاره ها کشید.
Lee needed to do his part of the project.
öğrenmeye başla
لی نیاز داشت که بخشی از پروژه را انجام دهد.
Lee needed to do his part of the project.
öğrenmeye başla
لی نیاز داشت که بخشی از پروژه را انجام دهد.
“Well, I suppose I need to start my model,” Lee thought.
öğrenmeye başla
لی فکر کرد: "خب، فکر می کنم باید مدل خود را شروع کنم."
Lee tried to read several books,
öğrenmeye başla
لی سعی کرد چندین کتاب بخواند،
but he couldn’t comprehend any of the charts.
öğrenmeye başla
اما او نتوانست هیچ یک از نمودارها را درک کند.
We’re going to fail because of me!
öğrenmeye başla
ما به خاطر من شکست می خوریم!
He put his head down on the table and said
öğrenmeye başla
سرش را روی میز انداخت و گفت:
I wish I could see a planet, instead of having to read about it!”
öğrenmeye başla
کاش می توانستم یک سیاره را ببینم، به جای اینکه مجبور باشم در مورد آن بخوانم!»
Suddenly, there was a bright light.
öğrenmeye başla
ناگهان نور روشنی آمد.
Lee was pulled from his chair, through the roof
öğrenmeye başla
لی را از روی صندلی، از پشت بام بیرون کشیدند
and right into a strange ship!
öğrenmeye başla
و درست در یک کشتی عجیب!
Lee told the friendly alien all about his project.
öğrenmeye başla
لی همه چیز را در مورد پروژه خود به بیگانه دوست گفت.
The alien agreed to help Lee solve his problem.
öğrenmeye başla
بیگانه موافقت کرد که به لی کمک کند تا مشکلش را حل کند.
First, we’ll fly through space to view the universe.
öğrenmeye başla
اول، ما در فضا پرواز می کنیم تا جهان را ببینیم.
Then, I can help you make a model of my planet.”
öğrenmeye başla
سپس، من می توانم به شما کمک کنم که یک مدل از سیاره من بسازید."
Soon, they were going through the clouds.
öğrenmeye başla
به زودی از میان ابرها عبور کردند.
They passed the moon.
öğrenmeye başla
از ماه گذشتند.
Then they viewed Mars.
öğrenmeye başla
سپس مریخ را مشاهده کردند.
Lee was very excited. Instead of a bad grade,
öğrenmeye başla
لی بسیار هیجان زده بود. به جای نمره بد،
his group would have the best project ever!
öğrenmeye başla
گروه او بهترین پروژه را خواهد داشت!
’s time to go home,” the alien finally said
öğrenmeye başla
وقت آن است که به خانه برگردیم،» در نهایت بیگانه گفت
On the way back, he helped Lee make a model of the planet Mars.
öğrenmeye başla
در راه بازگشت به لی کمک کرد تا مدلی از سیاره مریخ بسازد.
Soon, they were on Earth.
öğrenmeye başla
به زودی آنها روی زمین قرار گرفتند.
“Thanks,” Lee said. “My model will be awesome!”
öğrenmeye başla
لی گفت: متشکرم. "مدل من عالی خواهد بود!"
Then he took his model and said goodbye to his new friend.
öğrenmeye başla
سپس مدلش را گرفت و با دوست جدیدش خداحافظی کرد.

Yorum yapmak için giriş yapmalısınız.